شعر عاشق

ابیات زیبایی که دوست شان دارم

شعر عاشق

ابیات زیبایی که دوست شان دارم

73

چهارشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۲، ۰۸:۴۳ ق.ظ

این همه آتش خدایا شعله اش از گور کیست؟

شهوت این بی نمازان، نشئه ی انگور کیست؟

 پرده دانان طریقت در صبوری سوختند

این صدای ناموافق زخمه ی تنبور کیست؟

 شیخ بازیگوش ما  از بس مرید خویش بود

عطسه ای فرمود و گفت این جمله ی مشهور کیست!

 پنج استاد حقیقت حرف شان با ما یکی ست

راستی در پشت این دستورها دستور کیست؟

 آب نوشان ادّعای خضر بودن می کنند

رنگ پیراهان اینان  وصله ی ناجور کیست؟

دست این پاسور بازان هر که دل را داد باخت

دوستان چشم شما در انتظار سور کیست؟

 دین و دل دادند یارانم در این شرب الیهود

شیخ ما در باده گم شد ، مست ما مستور کیست؟

 این که خضرش خوانده اید، اسکندر مقدونی است

این که دریایش لقب دادید چشم شور کیست؟

 این که بر آن گوش خود بستید،  صور محشر است

این که شیطان می دمد دائم در آن شیپور کیست؟

 آن که می زد روز و شب پیوسته لاف اختیار

این زمان ترس از که دارد؟ این زمان مجبور کیست؟

 بعد طوفان جز کفی در کیسه ی امواج نیست

شاه ماهی های این دریا ببین در تور کیست!

علیرضا قزوه

پ‌ن) ما را به سخت جانى خود این گمان نبود...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۱۴

نظرات (۱)

۱۴ اسفند ۹۲ ، ۱۱:۴۲ علی اکبر قلیچ خانی
از شعر دانای کل خوشت میآد؟ سلیقه ها فرق می کند
پاسخ:
پر بدک نیست

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی