شعر عاشق

ابیات زیبایی که دوست شان دارم

شعر عاشق

ابیات زیبایی که دوست شان دارم

82

دوشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۲، ۰۶:۰۸ ب.ظ

چند رباعی که خیلی لذت بردم از خواندنشان:

پایم به زمین است- ولی آزادم

فریادم، اگر چه لال مادر زادم

هر چیز گرفتم، به خدا پس دادم

صندوقچه‌ی کمیته‌ی امدادم

***

این کیست که با این همه غم می‌خندد؟

زخمی شده... باز دم به دم می‌خندد

در مرگ چه رازیست که این کهنه درخت

با هر تبری که می‌زنم ، می‌خندد؟!

***

از دوزخ تن بهشت را باور کن

با آتش دوستی لبت را تر کن

مانند تنور باش و در خدمت خلق

با سوخته‌های نان، شبت را سرکن

***

آواره‌ی شامیم، سهیلی بفرست

سلمانی، بوذری، کمیلی بفرست

آتشکده ها دوباره روشن شده‌اند

باران کاری نکرد، سِیلی بفرست

***

من از باران و آتش جامه دارم
دلی خونین در این هنگامه دارم
مرا شمس آنچنان از خود جدا کرد
که شش دفتر فقط نی نامه دارم!

***

اینجا فوران زندگی...آنجا مرگ
مانده است در انتظار انسان ها مرگ
»
یک روز به دیدار شما می آیم«
این نامه برای زنده ها
                           امضا: مرگ

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۱۹

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی