شعر عاشق

ابیات زیبایی که دوست شان دارم

شعر عاشق

ابیات زیبایی که دوست شان دارم

98

چهارشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۰:۰۶ ب.ظ

پیش نوشت!: حوصله‌دار تر از الان که بودم دفترچه‌ای برداشتم و تویش شعرهای قشنگی که می‌خواندم را می‌نوشتم.

آن دفترچه پر شد و یکی دو تا دیگر هم پر شد.

امروز سراغ آن قدیمی رقته بودم. غلظت شعرهای سید حسن و قیصر و فاضل در آن خیلی زیاد بود. خیلی از اینها شعر خواندم.

چیزی نیستم که بخواهم بگویم به فلانی مدیونم و از این حرفها...

اما سید حسن حسینی، بی شک به خاطر نگاهی که به زندگی داشت، من را مدیون خود کرد.

این شعر را هم همان4-5 سال پیش توی آن دفترچه نوشته بودم.

چند روز پیش سالگرد فوت این مرد بود. روحش شاد...

 

بدون استراحت

رسیدن به نیمه‌ی دوم زندگی

و دویدنِ بی انقطاع             برای چیرگی بر خویش

و مرگ                دروازه‌ای که همیشه باز است

در زمینی که به تمامی

عرصه خطاست

و تو

توپی که کاشته میشوی

و ضربه پای فراموشی

وفرود                  آن سوی ناکجای خاموشی

کنار خط قیامت

کسی در سوت خویش می‌دمد

و بالهایش را چنان تکان می‌دهد         که تماشاچیان را باد میبرد!

*

پایان بازی "رفت"!

مسیحا

پ‌ن1)... به من گوش کن

            بازی از نیمه گذشته

اما هنوز

آغاز نگشته است...

پ‌ن2) شرمنده که طولانی شد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۰۳

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی