شعر عاشق

ابیات زیبایی که دوست شان دارم

شعر عاشق

ابیات زیبایی که دوست شان دارم

۶ مطلب با موضوع «طنز» ثبت شده است

با کلمات غیر معمول!

دوباره چرخ می‌زنم شبیه یک الکترون

مسافرم و می‌روم دوبی، ونیز، لاهه، بُن

چه حالت شناوری گرفته حرکت زمین

درست مثل بازی ستاره‌های بارسلون

کسی درون دست خود گرفته هر چه داشتیم

و بعد دست می‌زند برای شیرجه بوفون

درست پیش چشم پاپ، درون شعله‌های رم

کباب می‌شود مسیح و دست می‌زند نرون

بریده شد هزار کاج به جرم عید ژانویه

و کنده شد هزار گور کنار خانه‌ی شارون

به کوه یخ رسیده‌ها، نشسته، گوش می‌دهند

زمان غرق تایتانیک به قطعه سِلِن دیون 

شدیم صید تورها و ماهی بلورها

اسیر قوطی و فلز، شبیه ماهیان تن

گریختیم با هم از نگاه بی فروغ هم 

به گوشه‌‌های یک پاساژ به سایه‌های یک مزون

به آیه‌های اسکناس، به کوچه‌های الکلی

به تابلوهای رستوران، به خط روشن نئون

به غرب وحشی قشنگ، به قصه‌های صلح و جنگ

به حقه‌های تام کروز به چهره‌ی آلن دولون

به اعتبار شیخ‌ها دوباره سرکشیده‌ایم

شراب را سبو سبو و نفت را گالن گالن

چقدر خسته‌‌ام از این دو فعل زشت لعنتی

چه سخت بسته‌اندمان به حلقه‌ی بکن نکن

از آسمان فراریم و فکر می‌کنم شبی

مرا ببلعد آخرش شکاف لایه اوزون

رسید روبروی من، دلم دوباره باغ شد 

لبان سرخ و کوچکش که باز شد شبیه غُنـ

ـچه. کُند می‌شود سفر، چه سخت می‌شود عبور

برای آدمی اسیر میان آهن و بتن

از این مسیر پر خطر اگر توهم رسیده‌ای

به بیت سجده دارِ من، ... به نام عشق سجده کن

قاسم صرافان

پ‌ن) استاد اینگونه بازی با کلمات جدید، خدابیامرز نجمه زارع بود...

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۲ ، ۱۳:۴۶
امید

می‌گریزی از من و دائم عاشقت را می‌دهی بازی

می‌شوی آهوی تهرانی، می‌شوم صیاد شیرازی

فتح دنیا کار آن چشم است، خون دل‌ها کار آن ابرو

هر لبت یک ارتش سرخ است گیسوانت لشگر نازی

بس که خواندی «لیلی و مجنون» جَوّ ابیاتم «نظامی» شد

می‌خورد یک راست بر قلبم از نگاهت تیر طنازی

وقت رفتن چهره‌ی شادت حالت ناباوری دارد

مثل بغض دختر سرهنگ در شب پایان سربازی

در صدایت مثنوی لرزید تا گذشت از روبروی ما

با نگاهی تند و پر معنا، یک بسیجی با موتور گازی

ناخنت را می‌خوری آرام پلکهایت می‌خورد بر هم

عاشق آن شرم و تشویشم پیش من خود را که می‌بازی

عکسی از لبخند مخصوصت با سری پایین فرستادم

مادرم راضی شد و حالا مانده بابایت شود راضی

در کلاس از وزن می‌پرسی، با صدایت می‌پرم تا ابر

آخرش شاعر نخواهی شد پیش این استاد پروازی

طبع بازیگوش من دارد می‌دود دنبال تو در دشت

می‌پرم از بیت پایانی بازهم در بیت آغازی

می‌گریزی از من و دائم عاشقت را می‌دهی بازی

می‌شوی آهوی تهرانی، می‌شوم صیاد شیرازی...

قاسم صرافان

پ‌ن) ناز لبخندهای شیرینت
طرح آن دامن پر از چینت
« هـ» دو چشم پلاک ماشینت
شیطنت در تلفظ شینت
                             
آخرش کار می‌دهد دستم

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۲ ، ۱۳:۴۴
امید

عاشقانه است و طنز!

اول روضه می‌رسد از راه
قد بلند است و پرده‌ها کوتاه

آه از آنشب که چشم من افتاد
پشت پرده به تکه ای از ماه

بچه‌ی هیأتم من و حساس
به دو چشم تو و به رنگ سیاه

مویت از زیر روسری پیداست
دخترِه ... ، لا اله الا الله!

به «ولا الضالین» دلم خوش بود
با دو نخ موی تو شدم گمراه

چشمهایم زبان نمی‌فهمند
دین ندارد که مرد خاطرخواه

چای دارم می‌آورم آنور
خواهران عزیز! یا الله!

سینی چای داشت می‌لرزید
می‌رسیدم کنار تو ... ناگاه ـ

پا شدی و شبیه من پا شد
از لب داغ استکان هم آه

وای وقتی که شد زلیخایم
با یکی از برادران همراه

یوسفی در خیال خود بودم
ناگهان سرنگون شدم در چاه

»زاغکی قالب پنیری دید«
و چه راحت گرفت از او روباه

آی دنیا ! همیشه خرمایت
بر نخیل است و دست ما کوتاه

قاسم صرافان

۲ موافقین ۱ مخالفین ۱ ۱۴ اسفند ۹۲ ، ۰۷:۲۵
امید

سه رباعی(سعید بیابانکی):

مستی به شکستن سبویی بند است 

هستی به بریدن گلویی بند است 

گیسو مفشان ، توبه ی ما را مشکن 

چون توبه ی عاشقان به مویی بند است...!

 

از غیر تو بی نیاز کردند مرا 

با عشق تو هم تراز کردند مرا 

تا فاش شود فقط تو در قلب منی 

جراحی قلب باز کردند مرا...!

 

خورده است ولی غیر ارادی خورده است 

از شدت غم، ز فرط شادی خورده است 

افتاده زمین و بر نمی خیزد ... وای 

این تاک گمان کنم زیادی خورده است ...!

۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۲ ، ۰۷:۱۸
امید

پی یک اشتباه ناجورم! باغ ممنوع سیب می خواهم!

تا بفهمند نازنین منی، قدّ زلفت رقیب می خواهم!

مادرم گفت: دل نبند و برو، هرکجا روی نازنینی هست

آه مادر، دلم زدستم رفت، ختم امن یجیب می خواهم!

پدرم گفت: بچه جان بس کن! حرفهای عجیب می شنوم!

آه آری پدر، عجیب، عجیب، خاطرش را عجیب می خواهم!!

باز فِر می خورند دور سرم، این قوافی: حبیب،عجیب، غریب...

آه مادر، پدر، مریض شدم، به گمانم طبیب می خواهم!

...

بعد ازین عاشقانه خواهم گفت، بعد ازین قهوه خانه خواهم رفت!

باغ ممنوع سیب پیشکشم! دود نعنا دوسیب می خواهم!!!

حسین جنتی

 - چند تک بیت که نمی دانم از کیست:

* تا می خواهم از تو دل بکنم ، صبر می آید...

چقدر این عطسه های پائیز را دوست دارم...

* تنهاییم را با کسی قسمت نخواهم کرد!

یک بار قسمت کردم و چندین برابر شد...


پ ن) این شعر را فقط و فقط برای حمید صحراپور عزیز اینجا گذاشتم که می دانم شعر این تیپی دوست دارد! حاج حمید! ارادت...

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۲ ، ۱۰:۵۹
امید

سلام سوژه ی نابم برای عکاسی

ردیف منتخب شاعران وسواسی 

سلام هوبره ی فرش های کرمانی

ظرافت قلیان های شاه عباسی 

تجسم شب و باران و مخمل نوری

تلاقی غزل و سنگ یشم و الماسی 

و ذوالفنون شب چشم تو را سه تار زد

به روی جامه دران با کلید سُل لا سی 

دعا دعای همان روزگار کودکی است

"خدا تُنَد ته دُباله تو مال من باسی"

حامد عسگری

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۲ ، ۱۹:۴۷
امید