شعر عاشق

ابیات زیبایی که دوست شان دارم

شعر عاشق

ابیات زیبایی که دوست شان دارم

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سید محمد مهدی سیار» ثبت شده است

خبر رسید که پاییز رو به پایان است

چه دلخوشید؟ که این اول زمستان است!

تو ای خزان زده جنگل، مخوان سرود سرور

صبور باش که فصل درخت سوزان است

نبود و نیست مرا همدمی که این جنگل

نه جنگل است، که انبوه تک درختان است 

چه گریه‌ها که نکردند ابرها تا صبح

به پشت گرمی این غم که ماه پنهان است!

هوای هیچ دلی پرس و جوی دریا نیست

مدار پرسه این جوی‌ها خیابان است

محمد مهدی سیار

پ‌ن) زمین سنگی‌ست، من خوابم نخواهد برد، می‌دانم

ولی بالش نخواهم کرد بالِ پرپر خود را

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۲ ، ۰۹:۳۳
امید

مدتی است از آن بی‌نظمی در آمده‌ام
هر روز صبح
درست سر ساعت،
پرده‌های اتاقم را
نسیم تکان می‌دهد؛
سر ساعت
گنجشک‌ها حیاط را روی سرشان می‌گذارند
و نیلوفرهای لب حوض
باز می‌شوند
مدتی است
درست سر ساعت
دیرم می‌شود...

پ‌ن) روزگاری این آهنگ پالت را زیاد گوش می‌دادم! اگرچه این زمان کمتر گوش می‌دهمش!...( دانلود )

ما به بیداری شبانه

ما به خواب روزها

دل بستیم...

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۲ ، ۱۸:۱۰
امید

حکایت من و باران که می‌گریست یکیست

از آسمان به زمین کرده‌اند تبعیدم

...

بگو به باد که من آقتابگردانم

جز آفتاب به ساز کسی نرقصیدم

پ‌ن) بی ربط: از صحبتِ بادِ سحر ای غنچه ی بی دل

در دست بجز سینه ی صد چاک چه داری؟(صائب)

۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۲ ، ۱۵:۲۷
امید