با همه شیرین زبانی های من، تلخی و تلخ ... چایی و با قند پهلوی خودت بیگانه ای
با همه شیرین زبانی های من، تلخی و تلخ ... چایی و با قند پهلوی خودت بیگانه ای
روزی ز چشم مردم و روزی به پای تو
عمر مرا ببین که به افتادگی گذشت
شرمندهی توایم و سرافراز از اینکه عمر
-گر دین نداشتیم- به آزادگی گذشت...
فاضل نظری