سیب گلاب(استاد علی معلم-مجید اخشابی هم خوانده است شعر را)
کی میگه بین دو تا
نی ، یکیشون شکر نداره
نه
عزیزم برا بابا دختر و پسر نداره
دخترا
سیب گلابند ، مثل برفند ، مثل آبند
برف
جاده گِل و خاکه ، آب چشمه اما پاکه
دخترا
شاخه نباتند ، چشمهی آب حیاتند
اجر
حافظ که میگن شمس حقه ، شاخه نباته
چشمهی
آب حیات تو کوچه نیست ، تو ظلماته
ظلمات
طرح یه پرده ست
مثل
پرچین ، مثل نرده ست
آب که
بی پرده میشه ، دریای شوره
آب
روشن توی چشمهست ، توی یک تنگ بلوره
یه
روزی یکی میاد که مرکبش اسب سپیده
رو
لباش سرخی شرمه ، تو چشاش برق امیده
زین
اسبش نقره کوبه
چکمه
هاش رنگ غروبه
ساده و
سبک عنونه ، سر گرونه
عاشق
دختر شاه پریونه
عاشق
دختر شاه پریون که توی سیبه
مثل
دریا بیقراره ، مثل صحرا بی نصیبه
جماعت
یه دل دارم ، قصر طلا خونهی شهرش
صدتا
باغ توی ده مهر و وفا ، نیمهی مهرش
جماعت
یه سیب می خوام ، جهیزیهش زلف کمندش
مکنتش
دامن پاکش ، ثروتش بخت بلندش
سیب
گندیده نمیخوام ، ده نمیخوام ، صد نمیخوام
جماعت
یکدونه میخوام ، اما سیب بد نمیخوام