شعر عاشق

ابیات زیبایی که دوست شان دارم

شعر عاشق

ابیات زیبایی که دوست شان دارم

20

يكشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۲، ۰۹:۴۵ ب.ظ

امشب به قصه ی دل من گوش می‌کنی
فردا مرا چو قصه فراموش می‌کنی
این دُر همیشه در صدف روزگار نیست!
می‌گویمت ولی تو کجا گوش می‌کنی؟
دستم نمی رسد که در آغوش گیرمت
ای ماه با که دست در آغوش می‌کنی؟
در ساغر تو چیست که با جرعه‌ی نخست
هشیار و مست را همه مدهوش می‌کنی؟
مِی جوش می‌زند به دل خم بیا ببین
یادی اگر ز خون سیاووش می‌کنی
گر گوش می‌کنی سخنی خوش بگویمت
بهتر ز گوهری که تو در گوش می‌کنی
جام جهان ز خون دل عاشقان پر است
حرمت نگاه دار اگرش نوش می‌کنی
سایه چو شمع شعله در افکنده ای به جمع
زین داستان که با لب خاموش می‌کنی

هوشنگ ابتهاج

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۹/۲۴

نظرات (۲)

۲۷ آذر ۹۲ ، ۰۰:۱۱ احمد درمان
شعر نکویی است
وب خیلی خوبی دارین
خوشحال میشم به منم سر بزنید
پاسخ:
چشم!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی