52
تنهاییام را با تو
قسمت میکنم، سهم کمی نیست
گستردهتر
از عالمِ تنهایی من عالمی نیست
غم آنقدر
دارم که میخواهم تمام فصلها
را
بر
سفرهی رنگین خود بنشانمت، بنشین غمی نیست
حوّای
من بر من مگیر این خودستایی را که بیشک
تنهاتر
از من در زمین و آسمانت آدمی نیست
آیینهام
را بر دهان تکتک یاران گرفتم
تا
روشنم شد، در میان مردگانم همدمی نیست
همواره
چون من نه! فقط یک لحظه خوب من بیندیش
لبریزی
از گفتن ولی در هیچ سویت محرمی نیست
من قصد
نفی بازی گل را و باران را ندارم
شاید
برای من که همزاد کویرم شبنمی نیست
شاید
به زخم من که میپوشم زچشم شهر آن را
در دستهای
بینهایت مهربانش مرهمی نیست
شاید و
یا شاید هزاران شاید دیگر اگرچه
اینک
به گوش انتظارم جز صدای مبهمی نیست
محمدعلی بهمنی
پن1)دکلمه زیر را دانلود کنید و گوش دهید... پرویز پرستویی همین شعر را در نیمه دوم میخواند... برای روزهای بارانی خوب آهنگی است...( دانلود )
آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد
تنه ای بر در این خانه ی تنها زد و رفت...
هوشنگ ابتهاج