102
سه شنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۸:۲۹ ق.ظ
شانه برای زلف پریشان چه فایده؟
خانه برای بی سر و سامان چه فایده؟
بر ساقه های سوخته از زخم رعد و برق
رنگین کمان چه فایده؟ باران چه فایده؟
بادی که از حوالی یوسف گذر نکرد
گیرم رسید بر در کنعان...چه فایده؟
وقتی که چشم های کسی می کُشد تو را
چاقوی دسته نقره زنجان چه فایده؟
با یاد دوست غیر تلنبار بغض و آه...
هی گوش دادن « شجریان » چه فایده؟
حامد عسکری
پن1)تو لبی مثل نباتِ ته چایی داری
من لبی سوخته از آهِ به قلیان دارم
پن2)فکر کن گنجشک باشی و ببینی گردباد
جفت معصوم تو را از آشیان برداشته
بشکند دستش گلم! هر کس تو را از من گرفت
کیسهی باروت از ستارخان برداشته
پن3)اصلا از این به بعد شما باش و شانههات
ما را برای گریه سرِ آستین بس است
۹۳/۰۲/۱۶
ب این شعر باید گفتا لعنتی