شعر عاشق

ابیات زیبایی که دوست شان دارم

شعر عاشق

ابیات زیبایی که دوست شان دارم

15

جمعه, ۱۵ آذر ۱۳۹۲، ۰۲:۱۷ ب.ظ

ساعتی نیست که درشهر گرفتاری نیست

شهرغارت شده و نعره ی عیاری نیست

نه زلیخا و عزیزی ، نه ترنجی، نه کسی،

یوسف از چاه برون آمده، بازاری نیست!

حُسن‌، آن ست که در صورت بسیاری هست

عشق، چیزی است که در چنته ی بسیاری نیست!

نه مغول دست کشیده ست زخونخواری خویش،

مو به مو گشته ولی گردن ِعطاری نیست!

شیخ ما گشت پی ِآدم و در شهر نبود

گشته ایم از همه سو اینهمه را،(آری نیست)!

درقطاریم و به مقصد نگران، ناچاریم،

کوه میریزد و دهقانِ فدا کاری  نیست!

کاش آزادتر از خاک بیابان بودیم

خرّم آن باغ که در چنبرِ دیواری نیست...

حسین جنتی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۹/۱۵

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی